Friday 2 August 2013

برخورد دیالکتیک با حادثه های ساده ی زندگی




برخورد دیالکتیک  با حادثه های ساده ی زندگی



نگاهی به:
مدادها شب را افقی می کشند
زیبده حسینی
نشر اردیبهشت 1391، تهران

مهمترین نکته ای که در خوانش شعرهای زبیده حسینی توجه مرا به خود جلب کرد؛ برخورد دیالکتیک او با حادثه های ساده ی زندگی ست. او بی شک, نگاهی شکاک به جهان و اشیا و پدیده ها دارد؛ و تجربه های شاعرانه و ذهنی اش به خوبی توانسته به عینیت تبدیل شود. عینیتی تلخ که در حین حال،  تصویری  زیباست:

چمدانی که روزهاي مرا مي برد / خالي ست.

برخورد غیر متعارف او با زبان؛ منجر به شعری زبانی شده. و تصویرهای شعری اش در حین تراژیک بودن؛ نوید تولدی دیگر را می دهد. تولدی که شاید تنها در مسیر زبان میسر است:

بگذار
آخرين اتفاقي باشم
كه از شانه هاي دیوار
فرو مي ريزد.

1 comment:

Unknown said...

تصاویر ارائه شده در این شعرها جالب وخیال انگیزند اما نمی دانم چرا باید اینقدر بوی ناامیدی بدهند
دلم می خواهد از روزمرگی بشنوم اما دقیقا به معنای روزمرگی
و نه ناامیدی
روزمرگی ممکن است فقط یک خط تکراری باشد و اصلا نکته نداشته باشد اما به خودی خود جذاب است
نمی دانم چرا شاعران اینهمه گمان می کنند که غم و ملال یعنی خاص بودن

با سپاس ازشما
فرنگیس