Wednesday 18 June 2014

شعر پیچیده





چارلز برنشتاین
ترجمه آزیتا قهرمان و سهراب رحیمی
 
همه ی ما گهگاه با شعر پیچیده برخورد می کنیم. گاه شعری از یک دوست یا یک عضو خانواده و گاهی, شعری که ما خود نوشته ایم. شعر پیچیده از دیرباز میزبان شاعران و خوانندگان بسیاری بوده است. متخصصانی که شعرهای پیچیده را مطالعه می کنند ردیابی ی گسترش شعر مدرن را به آغاز قرن بیستم رجوع می دهند؛ زمانی که در سال 1912 به ناگهان یکی از اپیدمی های  معروف شعر پیچیده و مشکل ؛ آغاز به ظهور کرد.
متخصصان با توضیحات تاریخی شان به تشریح شعر مشکل کمک کرده اند. توضیحات و توصیفات تاریخی ی بسیاری در مورد شعرهای پیچیده وجود دارد؛ و بسیاری تفسیرهای فلسفی و تئوری های روانشناسانه در باره ی چنین شعرهایی هست و دستورالعمل های علمی وعملی به ما یاد می دهند چگونه از پس چنین شعرهای مشکلی بربیاییم. اما آنچه در این مقال می خواهم نشان دهم این است که چند امکان را مورد مطالعه قرار دهم؛ امکاناتی که می تواند تجربه های ما از شعر پیچیده را از طریق چند استراتژی که امکان تحمل این شعرها را فراهم می آورد؛ آموزنده کند و جهت دهد. شاید از خودتان بپرسید چطور شد که من به این موضوع علاقمند شدم؟! بگذارید با شما ساده سخن بگویم. من نویسنده و خواننده ی شعرهای پیچیده هستم. به همین خاطر یک علاقه و آرزوی عمیق دارم  و آن این است که به خواننده ها و نویسنده ها در فهم شعرهای پیچیده کمک کنم.   از طریق سهیم کردن شما در تجربه های سی ساله ام در باب شعرهای پیچیده؛ تصور می کنم می توانم برایتان هم وقت و هم رنج را پس انداز کنم.
شاید حتی بتوانم شما را متقاعد کنم ایمان بیاورید به این نکته که بسیاری از پیچیده ترین شعرهای پیچیده؛ می تواند بسیاری تجربه های پربار زیبایی شناسانه را به ما معرفی کند – کافی ست یاد بگیریم چگونه و از چه طریقی  خود را به متن پیچیده  نزدیک کنیم.  نخست باید این سوال مطرح شود: آیا شعری که می خوانیم شعری پیچیده است؟ چگونه می شود به این مسئله پی برد؟ لیستی آماده کرده ام با پنج سوال کلیدی که می تواند به ما کمک کند جواب این سوال را بیابیم:
 یک: آیا فکر می کنید برایتان سخت است که بتوانید این شعر را دوست داشته باشید؟
دو: آیا فکر می کنید دایره ی واژگانیوو صرف و نحو این شعر؛ غیر قابل فهم است؟
سه: آیا غالبا به این شعر می اندیشید؟
چهار: آیا این شعر باعث می شود به عنوان خواننده احساس کنید که ناشی و خنگ هستید؟
پنج: آیا افکار شما تحت تاثیراین شعر قرار می گیرد؟

اگر جواب آری به این سوال ها داده اید ؛ احتمالا با یک شعر پیچیده طرف هستید. اما اگر هنوز مطمئن نیستید؛ برگردید ببینید این علائم را پیدا می کنید یا نه؟  استفاده ی فراوان از صرف و نحو ؛ گراماتیک یا تفکر روشنفکرانه ؛ استفاده ی فراوان از فشردگی ی زبانی ؛ متنیت های غیر معمول ؛ غیر قابل فهم بودن اولیه ( شعر در همان خوانش اول قابل درک نیست)؛ عدم استعداد تطبیق شعر ( شعر قابلیت این را ندارد که در شعرهای عاشقانه یا سخنرانی ها و غیره بکار رود), فشردگی ی بسیار حسی دریافتی یا اتمسفر منفی و ملال انگیز.
خوانندگان ؛ وقتی نخستین بار با یک شعر پیچیده برخورد می کنند با خود می گویند: چرا من؟ برخورد اولشان این است که تصور می کنند با یک مشکل نادر مواجه اند که هرگز خواننده های دیگر دچارش نشده اند.بنابر این اولین راه حل این است که هنگام مشاهده ی یک شعر پیچیده, متوجه باشی که این مسئله ای عمیق و گسترده است که خواننده های بسیاری را مبتلا کرده است. تو تنها نیستی!
عکس العمل بعدی ی بسیاری از خوانندگان شعرهای پیچیده؛ سرزنش خود است. آنها از خود می پرسند: من چه می کنم که این شعر اینچنین پیچیده است؟! راه حل دوم برای کنار آمدن با شعرهای پیچیده این است که این تو نیستی که مسئول پیچیدگی های شعر هستی و این که راه  حل های موثری برای مواجهه با این مسئله وجود دارد بی آن که انسان احتیاج داشته باشد عصبانی یا مستاصل شود.
آنهایی که شعر پیچیده می نویسند؛ با همان سوال های عجیب و غریبی روبرو میشوند که خوانندگان شعرهایشان. اما این سوال می تواند برای آن ها حتی از این نگران کننده تر باشد. یک شاعر اغلب از خودش می پرسد؛ چرا شعر من این طوری شد؟ چرا مثل شعرهای بیلی کالینز کاملا در دسترس نیست که هرگز برای فهمیدنشان دچار مشکل نمی شوی؟   
این شاعران دقیقا باید مثل خوانندگان شعرهای پیچیده قبول کنند این مشکلی ست که آنان با دیگر نویسندگان تقسیم می کنند و باید بفهمند این ضعف آنان نیست که فهمیدن  شعرهایشان پیچیده تر از شعرهای بیلی کالینز است؛ بلکه مسئله این است که این خاصیت  بعضی شعرهاست که این گونه اند.
شعرهای پیچیده؛ طبیعی اند. آن ها متناقض نیستند. بی معنی و دشمنانه هم نیستند. خوانندگان خوش فکر می توانستند این طور مطرح کنند که مورد این شعرها باید  اشتباهی رخ داده  باشد.
حالا بیایید یک پرسپکتیو جدید را مطرح کنیم. پیچیده ؛ همان غیر طبیعی نیست. در حال و هوای این روزها؛ زمانی که شعرهای بیشتر و بیشتری به عنوان اشعار پیچیده مطرح می شوند؛ تمایز مهمی ست که باید به خاطر بسپاریم.
اینکه شعرهای پیچیده این گونه اند که هستند؛ نتیجه ی خاصیت طبیعی ی آن هاست. و این خاصیت؛ استیل ساخته شده ی آن هاست. این که آن ها این گونه هستند که هستند بستگی به این ندارد که شما کار خاصی روی آن ها انجام داده اید. تقصیر شما نیست. خواندن شعر های پیچیده , کار سختی نیست. مسلما این را شما از هم اکنون می دانید. اما اگر این مسئله را به خاطر بسپارید می توانید به عنوان خواننده زمام امور را در دست بگیرید. نگذارید شعر , شما را بترساند. شعر پیچیده؛ اکثر مواقع سعی می کند شما را تحریک کند. و این می تواند روشی خاص شعر باشد برای جلب توجه شما.  اگر تمام توجه خود را وقف شعر کنید , حواس پرتی ی  شما متوقف می شود.
شعرهای پیچیده, شعرهای محبوبی نیستند. این چیزی ست که هر خواننده یا نویسنده ی شعرهای پیچیده باید متوجه شود. اما این که یک شعر؛ محبوب نیست ؛ به این معنا نیست که ارزشی ندارد. شعرهای غیر محبوب؛ علیرغم همه ی این حرفها می توانند خوانش های پرمعنایی داشته باشند و وقتی حق مطلب را بخواهیم ادا کنیم؛ اصلا لزومی ندارد که غیر محبوب باشند. اما حتی اگر این شعر؛ شعری مورد پسند عام نباشد؛ می تواند برای تویی که خواننده ی آن هستی؛ خاص باشد. شاید حتی غیر محبوب بودن شعر بتواند تو را و شعر پیچیده را به هم نزدیک کند. وقتی بهتر فکر کنیم می بینیم که توان شما برای ایجاد یک رابطه بین شما و شعر؛ هیچ ربطی به محبوب بودن آن شعر ندارد. به محض اینکه از مرحله ی سرزنش عبور کردی – این که خودت را به عنوان خواننده سرزنش کنی یا این که شعر را برای این که پیچیده است سرزنش کنی -  می توانی بر تناسب اوضاع تمرکز کنی. 
مشکلاتی که شما با شعر دارید می تواند به معنای این باشد که مسئله نه در من خواننده ی شماست و نه در شعر شما ؛ بلکه در رابطه ی بین شما و شعر است. مرور سوالهایی که نماینده ی چیزی می شوند که متعلق به این رابطه ی خاص است؛ می تواند یک تجربه ی ارزشمند و تکمیل کننده باشد. پنهان کردن مشکلات , راه حل نیست. اینکه یاد بگیری چگونه از پس یک خوانش سخت بربیایی اغلب اوقات خیلی با ارزش تر است از پنهان کردن مشکلات و مخفی کردن خاک ها به زیر فرش و سپس رفتن خاک در چشم ؛ وقتی می خواهی زمین را تمیز کنی.  
خواننده های شعرهای پیچیده؛ باید خیلی مراقب فراگیر شدن مُدِ ایده آل کردن شعر آسان باشند. به یاد داشته باشید که یک شعر؛ دقیقا به این خاطر که چیزی نمی گوید؛  می تواند آسان باشد. و حتی اگر یک چنین شعری بتواند به یک خوانش اولیه ی بی دردسر منجر شود؛ می تواند مشکلی را  که در آینده ظهور خواهد کرد ؛ پنهان کند. در حقیقت؛ هیچ شعری, کاملا از پیچیدگی به دور نیست.
اینکه با مشکلاتت در یک شعر ؛ دست و پنجه نرم کنی  می تواند نشان دهنده ی بهترین روش برای به دست آوردن یک تجربه ی دراز مدت زیبایی شناسانه باشد. و همچنین می تواند امکانات تازه ای را برای بسیاری ملاقات های تازه با شعر در آینده فراهم کند.
امیدوارم این روش برای نزدیک تر شدن به شعر پیچیده؛ بتواند آن ناکامی را که بسیاری از خوانندگان؛ هنگام مواجهه با این نوع تجربه ی زیبایی شناسی  حس می کنند تخفیف دهد. خوانش شعر؛ دقیقا مثل بقیه ی تجربیات زندگی ست. همیشه آن قدر که از بیرون تصور می رود آسان نیست. زمانی  ما دیگر خوانندگان شعر را می بینیم که خوشحال در میان مجموعه های محبوبترین شاعران تورق می کنند . اکثر مواقع تصویر این شادمانی ی خوانش؛ همه ی داستان نیست: حتی این خواننده هایی که حالا چنین شادمان می خندند می توانسته اند در اولین خوانش؛ درگیر تجربه ای سخت بوده باشند. مادرم همیشه می گفت: آدم نمی تواند گوشت خوک بخورد بی آنکه خوکی را کشته باشد.
 چارلز برنشتاین/ سهراب رحیمی و آزیتا قهرمان


2 comments:

Unknown said...

بیان این این دست از دغدغه ها و تلاش برای راه باز کردن به فهم زیبایی شناسی بسیار ارزشمنداست از شما ممنون

Unknown said...

ممنون از هر دوی شما.