Monday 24 September 2007


ترجمه

سابقه ی ترجمه های من بر می گردد به آن زمان که در دبیرستان های سوئد ادبیات می خواندم و شروع کردم به ترجمه شعری از گوستاو فرودینگ به فارسی. بعدها شعرهایی از شاملو به سوئدی ترجمه کردم و در نشریات آن روز سوئد چاپ کردم.همیشه به نظرم ترجمه کار بسیار سخت و طاقت فرسایی بوده است. از سال 1995 به طور جدی شروع به ترجمه کردم و گه گاهی چند شعر در این نشریه یا آن گاهنامه چاپ کردم. تاکنون بیش ار هزار صفحه شعر به فارسی و سوئدی ترجمه کرده ام ولی روی هم رفته تاکنون هیچ کدام از ترجمه هایم به صورت کتاب به چاپ نرسیده اند. تا اینجای کار فقط خود نفس ترجمه و لذت خوانش متن بوده که برایم هدف غائی ی کار بوده است. از طریق ترجمه یکبار دیگر اثر را به طور جدی و عمیق می خوانم و تازگی ها فهمیده ام تنها وقتی می توانم یک اثر یک قطعه شعر یا مقاله را به طور جدی بخوانم و بررسی کنم که ترجمه اش می کنم
حالا امشب به یک کشف اساسی تر و عمیق تر رسیده ام و آن اینست که در واقع خود نوشتن معمولی هم یک نوع ترجمه است. مگر نه اینکه نوشتن ترجمان آن برداشت های ذهنی ی ماست و مگرنه اینکه همواره در ذهنمان همه ی حرکات و مشاهداتمان از جهان پیرامون را تجزیه و تحلیل می کنیم و تبدیلشان می کنیم به اثر. حالا کیفیت آن بماند. بعدها در پروسه ی ویرایش و با استفاده از تکنیک و مکاشفه و تجزیه و تحلیل و ایجاز و دیگر فنون نویسندگی و شاعری به یک زبان مستقل دست پیدا می کنیم که می شود متن و زبان ترجمه ای ما از جهان و زبان. ما همواره مترجمیم و در ترجمه چیزی از دست نمی رود، بلکه به شکل بهتر و زیباتری به دست می آید. حالا چه ترجمه های من به چاپ برسند و چه برای ابد در کمد خانه ی محقر من در یک محله ی دورافتاده ی شهرکی در جنوب سوئد به خاک سپرده شوند، در هر صورت خود نفس کار ترجمه ای روی یک متن یک زبان اگر به اندازه ی یک میلیمتر درک دیگری را ازاین جهان زیباتر کرده باشد؛ من مزد خودم را گرفته ام

No comments: