Thursday 29 November 2007

ازاولش قرار نبود این شکلی بشوم



ازاولش قرار نبود این شکلی بشوم
ولی گاهی اوقات جبر زمانه و تحمیل شرایط تو را به طرفی پیش می برند

که درخواب هم تصورش را نمی توانستی بکنی. قرار نبود من این جوری باشم. فکر می کردم قرار است خرسی باشم یا فیلی قوی درون یک جنگل گرم استوایی یا شبه قاره هند که از دهن دره اش زهره به دل آدم و عالم آب می شود. فکر می کردم قرار است سلطان یکی از امارات غیر متحد عرب بشوم که هر وقت دلم خواست بخوابم و هروقت اراده کردم بیدار شوم. ولی خوب دیگر. همیشه هم اوضاع بر وفق مراد من و ما نیست دیگر. حالا خربیار و معرکه بارکن از این خریتی که من مرتکب شدم. یعنی اول قرار بود یک کمی خر بشوم و کمی هم در هوای صاف عصر و علفهای سبز وحشی عرعرکنم وحشیانه و خرانه در سبزه های مطبوع بچرم. ولی بعدن دیدم به خر بودن من راضی نیستند و توقع دارند که خرگوشی باشم مطیع و توسری خور که به هر هویج گهی که می دهند تن بدهم و دم نزنم. یواش یواش تو دام افتادم و از سر گرسنگی شروع کردم به خوردن هویج های گندیده و گهی . اما باز هم این عالیجنابان نق نقو ناراضی بودند و فکر می کردند که من باید خودم را تبدیل کنم به یک جور کامپیوتر عجیب غریب که همزمان که از این هویج های گهی می خورد بتواند آخرین تغییرات جوی را هم با کامپیوتر سه فاز مغزش حساب کند. در همین فکرها بودم که یواش یواش متوجه شدم دود از کله ام دارد بلند می شود

No comments: