Friday 27 December 2013

در باره ستاره انصاری







ستاره انصاری
تا پوست ام سپری شود
نشر بوتیمار ١٣٩١

کتابی با پنجاه و هشت شعر در نود و شش صفحه؛ یا بهتر بگویم پنجاه و هشت قطعه که مثل دفترهای یادداشتی روزانه و با لحنی خطابی؛ شبیه نامه های عاشقانه و گاه ضدعاشقانه به صورت یک دفتر کامل در اختیار خوانندگان گذاشته شده است. لحن داستان؛ اعترافی است. اما اصرار شاعر  در حذف و ایجاز می تواند  خوانش شعرها را برای خواننده ی غیرحرفه ای دشوار کند؛ هرچند راوی خطابش بیشتر به صفحه ی سفید است. مخاطب شاعر؛ یک تنهایی ی عظیم است و یک عشق در دوردست که یا به دست نیامده و یا از دست رفته است:
ماجرایم
شروع می شود
با واوی جامانده از ابتدای سطر
که هر چه منتظرش شدم
بیشتر فهمیدم
باید زیرِ گو شش می زدم
تا سهمِ این خودکارِ سبکسر نشوم
که هر روز پرت ام کند
میان الفبایی که عاشقِ هم نمی شوند.

شاعر می تواند رابطه ی خوبی با احساساتش برقرار کند. بعضی وقت ها این احساسات شبیه شکل هایی جلوه می کنند که می تواند چون یک برخورد ناگهانی در کناره های روایت و رویا؛ تبدیل به شعر شود و در اشک های خودش بغلطد تا حادثه ی کلام :

آسوده باش
باران که بیاید
خودم بغض می کنم
و چیزی شبیه یک تصادفِ ساده
کنار جدولِ خیابان
پرت می شود در حادثه ی اشک هام

ستاره انصاری؛ شاعر بازی های زبانی است. اصرارش در فشردگی ی زبانی و انتقال مفهوم از حس و احساس به بازی ی کلمات؛ شعرش را به بحران نزدیک می کند؛ بحران شعر یا شعر بحران یا شاید هم شعری که نتیجه ی طبیعی ی بحران است؛ بحران شاعر در برخورد با کلمات. بحران شاعر در برابر رویای یک عشق که فاصله ی نزدیک سقوط است تا رسیدن در بحران راه. و شعر شاعر را با خودش تا کجاها که نمی برد. تفسیر نهایی ی متن این کجاهایی که تا ناکجا می رسند با خواننده است:
خیال ات تخت
خیا ل ات، تخت را رها نمی کند/ می کشد
انتظارت را در کش و قوسِ صبح گاه
با فشردنِ گلوی بالشی
که تاب نیاورد
وزنِ فکرهایت را

تمام
سهراب رحیمی

No comments: